- ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۰۱
- ۰ نظر
خانه احسان بودیم. احسان پسر دوست داشتنی است. 10 ها بار به من خوبی کرده 10 ها بار مسخره اش کردم فحشش دادم اذیتش کردم ولی هیچ چیز نگفته فقط مثل همیشه سرش را با نیش نیمه باز پایین انداخته... بهش می گویم احسان چرا وقتی من و بقیه مسخره ات می کنن تنها واکنشت همین هست خنده و سر به زیر انداختن؟ چرا جوابش را نمی دهی؟ چرا نمی زنی در دهان طرف مقابل؟ چرا؟ می گوید اصلا نیازی نیست من عادت کرده ام اتفاقا این نشانه محبت طرف مقابل است که دارد مرا مسخره می کند و با من شوخی می کند!!! یا للعجب عجب جواب سنگینی دمش گرم خیلی با این اخلاقش حال می کنم کاش منم این طوری بودم...
حالا بگذریم... روز عید غدیر بعد از پخش کردن غذاهای نذری قورمه سبزی غدیر 97 و قبل از پخش کردن شربت و شیرینی جلوی در مغازه نقره سازی آقای رضایی عزیز در منزل احسان جان چرتیکی داشتیم می زدیم.
ازش پرسیدم احسان
گفت بله
گفتم اگر بچت دختر باشه آیا حسین را به غلامی می پذیری
گفت آخر بزار ببینم بچه تو و بچه خودم چه ... عذاب در می آیند!!!
...
حرفش بی ادبی بود ولی درست بود... واقعا خدا خودش کمک کند و بچه های ما را تربیت کند، حسینی کند، عاشق محرم عاشق سینه زنی عاشق جهاد عاشق مبارزه با کفر عاشق مبارزه با ظالم عاشق احمد متوسلیان عاشق فکر کردن عاشق خانواده عاشق عفت عاشق سر روی زمین انداختن و به نامحرم نگاه نکردن عاشق چادر عاشق چادر درست و حسابی عاشق نخندیدن با نامحرم عاشق حرف نزدن با نامحرم عاشق چشم پوشی از این همه وسوسه عاشق انقلاب اسلامی ایران عاشق خمینی روح الله عاشق سید علی خامنه ای عاشق ساده زیستی عاشق کار مفتی و رایگان برای کشور عاشق شیرینی و شربت پخش کردن برای عید غدیر عاشق امام رضا علیه اسلام عاشق مشهد عاشق فقط خود اسم مشهد عاشق قم عاشق درس عاشق علم عاشق لعن و نفرین فرستادن بر مستکبران و دشمنان اسلام عاشق روضه عاشق گریه کردن بر حسین علیه اسلام عاشق گریه برای چادر خاکی مادر عاشق حضرت زهرا سلام الله علیها کند... و الا مثل منی که همش مشغول دنیای خودم شده ام را چه به تربیت دیگری...