کلبه حیات من

کلبه کوچک و سرد و گرمی برای حیات بخشیدن به چند نفر

کلبه حیات من

کلبه کوچک و سرد و گرمی برای حیات بخشیدن به چند نفر

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هلنسا» ثبت شده است

عید قربان 97 زود آمد و زود رفت، عرفه حاج سعید حدادیان اش هم همینطور. گرچه خیلی حیف شد و دلم سوخت که نشد کامل دعای عرفه را در هیئت باشم و زود رفتم ولی روزهای پشت سر هم خوبی بود.

این روزها مصادف است با سالگرد عقد هجری مان... البته من بیشتر عدد  12 مهر را به ذهنم سپرده ام برای سالگرد عقد و 6 شهریور (هجری اش می شود تولد حضرت معصومه سلام الله علیها) را برای آشنایی...

بانو مرا شرمنده کرد. ریحانه خانم برای من که اصلا لیاقتش را ندارم یک عدد گل و عطر خوشگل خریده بود. فکرش را نمی کردم اصلا. حدس های زیادی زدم از جوراب و لباس و کفش و کتاب  بگیر تا خوراکی... تا به حال کسی برایم عطر نخریده بود و هدیه نداده بود. اصلا تا قبل از ازدواجم تقریبا می توانم بگویم کسی برایم هدیه نخریده بود. خب طبیعی است در آن سیستم مشتی و لوتی وار جنوب شهر تهران! خیلی هدیه معنا نداشت. 

خلاصه خیلی چسبید. فردایش سریع چند عدد عکس از هدایا گرفتم و اینجا گذاشتم که ماندگار شود. 

چه چیز خوبیست هدیه. آخرین بار که به او هدیه دادم روز تولدش بود. یک دستگاه گوشی شهاب جی ال ایکس. چیزی که قرار بود آخر تیرماه برسد اما الان که اول شهریور هست و هنوز که هنوز است داغ دیدنش را به دل مان گذاشته شرکت عزیز ایرانی جی ال ایکس...

علی کل حال با تمام وجود شما را دوست دارم بانو... از هدیه معطرت هم سپاس گذارم وقتی فهمیدم که تا خیابان 17 شهریور رفته ای و خودت را به زحمت انداخته ای تا برای من حقیر، این هدیه را بگیری آب شدم...

پ.ن: عطر ایرانی هلنسا