کلبه حیات من

کلبه کوچک و سرد و گرمی برای حیات بخشیدن به چند نفر

کلبه حیات من

کلبه کوچک و سرد و گرمی برای حیات بخشیدن به چند نفر

حج در تمام تاریخ اسلام، گردهمایی رسمی دستگاه حاکم بوده است، برخلاف کربلا که محل گردهمایی اپوزیسیون و معترضین به دستگاه حاکم بود. تمام حاکمان وقت و عمله‌های ظلم و جور، حج را تبلیغ و ترویج می‌کردند. بعد از پیامبر هیچ خلیفه و سلسله‌ای را نمی‌بینید که حج را ممنوع کرده باشد، همین ترویج حکومتی‌اش باعث شد تبدیل به این مناسک بی روح و بی‌خطر بشود.

 

مسلمانان همه حج می‌رفتند اما کربلا فقط برای مجاهدها، مبارزها و شکنجه شده‌ها در سیاه چال های بنی امیه و بنی عباس و باقی ماندگان کشتار عاشورا بود. یعنی همه کسانیکه در فکر انتقام از دستگاه ظالم حاکم بودند. راهپیمایی اعتراضی به کربلا پیام داشت. وقتی مسعودی در مروج الذهب گفته در دوران متوکل عباسی هرکس داوطلب زیارت کربلا می‌شد تاوان بریدن دست راست برایش گذاشته بودند یعنی بنی امیه و بنی عباس که حج را تبلیغ می‌کردند همزمان راه نجف به کربلا را می‌بستند و راهپیمایان را بعنوان زندانی سیاسی بازداشت و شکنجه می‌کردند.

 

در دوران معاصر هم از صدام و بعثی‌های سکولار که در مسیر پیاده روی ذی الکفل (نخلستان) قناص می‌گذاشتند تا پادشاهان سعودی که بانی مراسم حج‌اند و همزمان برای نا امن کردن پیاده روی کربلا پول خرج می‌کنند تا همین خرمقدس‌های مذهبی(داعش) که با زور و زحمت خودشان را به کمربند امنیتی مسیر می‌رسانند تا منفجر کنند، تا رسانه‌های دنیا که تجمع گاوپرستان هند را پوشش چند هفته‌ای می‌دهند ولی اربعین را بایکوت می‌کنند ظاهرا تمام عمله های ظلم و حاکمان تاریخ، پیام راهپیمایی اعتراضی اربعین را کاملا سیاسی درک می‌کنند.

 

طبق معمول فقط دو قشر "شبه روشنفکرها و لیبرال‌های وطنی" و "متحجرین حجتیه مسلک" هستند که از تحلیل این پدیده اجتماعی عاجزند، و شعار می دهند "اربعین را سیاسی نکنید".

وحیداشتری

یادش بخیر ترم به ترم شاگرد اول می شدیم می رفتیم وام بیشتر می گرفتیم...

آن زمان ها یادم هست که دانشگاه به نفرات اول، وام بیشتری می داد؛ بانک تجارت در دانشگاه مستقر بود. 

عددها نشان می دهد که فقط 6 بار از دانشگاه وام گرفتم. همه قبض های خوابگاه را پرداخت کردم. خوش حساب بودم...

الان و بعد از گذشت حدود 9 سال از این قصه به یادم افتاد که باید قسط ها را برگردانم. مجموع قسط های لیسانس شده 3 میلیون و 800 هزار تومان یعنی تقریبا حقوق یک ماه من...

ساعت حدودای 6 غروب چهراشنبه چهارم مهرماه 97 بود. با محسن جلسه داشتیم. جلسه بررسی عملکرد. محسن کارش خیلی درست است. مدیر است. انصافا با این سن کمش خیلی خوب و زود پیشرفت کرده. بلد است چطوری دل نیروی انسانی خودش را به دست بیاورد و چچونه با او برخورد کند.
صحبت کردیم...
نقطه قوتم را اینگونه تعریف کرد:
تو مهاجم نوک حمله خوبی هستی برای گل زدن. خوب گل میزنی. اگه بهت پاس بدن خوب میتونی گل بزنی ولی شاید خودت نتونی بری توپ رو برداری از صفر و بزنیش تو دروازه...خلاصه تو برای تیم و بخصوص پاسور و طراح و وینگل پشت سرت توی مسابقه عالی هستی. اخر کارها که نیاز به عملیات داره جایی امنیتی که به تو سپرده بشه. برای تیم خوب هستی چون با همه سازگاری. مسائل رو سخت نمی کنی و راحت انجامش میدی...
نقاط منفی:
اگر کار رو کامل بهت بدیم شاید تا یه جایی بیشتر پیشش نبری منظور کارهای پژوهشی  و از این جنس ها. مثلا بحث اشتغال رو تا یه حدی گزارش گرفتی  و ولش کردی... خیلی کارهای عملیاتی روئ اناجم بدی بعد از یه مدتی شاید چیزی برات نمونه و همش کارهای پراکنده رو تو چنته داشته باشی... پژوهشت رو بهتر کن صبرت رو تو پژوهش زیاد کن و حوصله ات رو ببر بالا.

پیشنهاد:
برو و مذاکره هات رو قوی کن چیزهایی د اشته باش تا بقیه از تو پگیر باشن بقیه دنبال تو باشن و دنبال حرف زدن با تو ...

چند وقت پیش که داشتم برای موضوع کاری مان دنبال ارتباطات رسانه ای می گشتم. چشمم به روزنامه قانون افتاد. چپ های خیلی تند ولی باحال و دلسوز...

باهاشون قرار گذاشتم. رفتن دفتر قانون توی خیابون ولیعصر نزدیک دانشگاه هنر. براشون موضوع فرزندان مادر ایرانی رو ارائه دادم. خوششون اومد خداروشکر. البته با موضوع هم بالطبع آشنا بودن...چند تا از داستان های دردناک و عجیب و غریب از این بچه های بی شناسنامه حاصل ازدواج مهاجران خارجی با زنان ایرانی رو براشون تعریف کردم بیش تر خوششون اومد. مسئول اون گروه که یک خانمی بود علاقه مند شد. قول داد که علاوه بر کار کردن مطلب و ... بره و دوربین رو برداره و با این سوژه ها مصاحبه بگیره و کلیپ درست کنه. اونجا من بهش گفتم عالیه اما متاسفانه به خاطر این تیپ قولهایی که از بعضی از رسانه های دیگه شنیده بودم باورم نشد...

حدوددا دو ماهی گذشت. بهم پیام داد. اولین کلیپ رو ساخته بود. مفت و مجانی بدون یک قرون هزینه برای گروه مون. خوشحال کننده بود. کلیپ پخش شد حدود 20 کا بازدید شد. هفته بعدش سوژمون رفت برنامه فرمول1 ساخته سد علی ضیا...کلی برنامه دیده شد و تو برنامه هم به اون عزیز قول داده شد که کارش درسته بشه...

کارها هر چند کوچیک ولی گاها تاثیرات عجیب و زنجیره واری دارن... از این داستان درس گرفتم که کارهای کوچک و حتی ارتباطات های کوچک رو هم براشون ارزش قائل بشم.

مهم نیست چه می‌دانید مهم آن است به آنچه که می‌دانید عمل کنید


منبع: مجله رویش-فناوری نرم